یک قدم تا خدا

آخرین مطالب

۴۷ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

سعی کنیم تمامی و یا مقداری از نورهایی که در ماه مبارک رمضان کسب کرده ایم


را با گناهان مان از دست ندهیم.


هرعمل مستحب و یا واجب نوری دارد و گناه باعث از بین رفتن انوار  می شود 


و یک قرار بگذاریم و آن این است که با ترک حداقل یکی از گناهان مان این نور را


به ماه مبارک رمضان سال آینده ببریم ان شا الله. 


استاد فاطمی نیا





خانم محمدی
۳۰ تیر ۹۲ ، ۱۲:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

وقتی میخواهید دعا کنید بفهمید و بدانید که همه چیزتان وابسته به این دعاها است؛


کوچک و بزرگ هم ندارد. اگر تصوّر کنم:« فقط چیزهای قابل اعتنا و بزرگ را با خدا مطرح کنم


نه کوچکها را » ازضعف ایمان است.


واقع اینست که این شخص خداشناس نیست.ما درمعرفت خودنسبت به خالق نقص داریم.


آیت الله آقا مجتبی تهرانی (ره)


خانم محمدی
۳۰ تیر ۹۲ ، ۱۰:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ما در دنیا و آخرت مهمان خدا هستیم. آداب مهمانی را باید رعایت کرد. 


باید در بدو ورود صاحبخانه را ملاقات کرد،بعد هر جا که گفت بنشین، نشست 


و هر چه پذیرایی کرد،بهره برد و به صاحبخانه فرمان نداد،و جز آنچه آماده کرده،نخواست 


و دل به وسایل و منزل صاحبخانه نبست و آرزوی مالکیت آنها را نکرد.

مرحوم دولابی 


خانم محمدی
۲۶ تیر ۹۲ ، ۱۱:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به این کاری نداشته باش که چرا محزون شده ای ، اذیّتت کرده اند ؟ گناهی کرده ای؟


بعضی وجود خودشان را گناه می دانند. شما می گویی چرا من درست کار نمی کنم ،


او خودش را گناه می داند. محزون که شدی استغفار کن.


چه غم خود را داشته باشی و چه غم مؤمنین را ، استغفار غم ها را از بین می برد.


همان طور که وقتی خطا می کنی همه صدمه می خورند ،


مثلاً وقتی چند نفر کفران نعمت می کنند به همه ضرر می رسد ؛


استغفار هم که می کنی به همه ماسوای خودت نفع می رسانی.


مرحوم دولابی


خانم محمدی
۲۶ تیر ۹۲ ، ۱۰:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ای احمد! هیچ عبادتى نزد من دوست‌ داشتنى‌‏ تر از سکوت و روزه‌ نیست،


پس هر کس که روزه گرفت و زبان خود را حفظ نکرد،


همانند کسى است که ( براى نماز) بایستد و چیزى نخواند،


پس اجر ایستادن به او داده مى‏ شود و لیکن اجر عبادت ‏کنندگان را به او نمى‌دهند.


إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏1، ص 199




خانم محمدی
۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۱:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

محبت را برای بدست آوردن چیز دیگری خرج نکن که کلاه سرت می رود و ضرر می کنی .


عقب محبت بگرد . خدا محبت را برای خودش و اولیائش و مؤمنین داده است ،


نداده است با آن چیز دیگری بخری .


محبت،کارش تغییر دادن و رنگ زدن است .


مگر نمیبینی که آن کس که دوستش داری،اخلاق و رفتارتو راعوض کرده و تو مانند اوشده ای؟ 


موالیان ما ،ما را با محبت خود رنگ الهی می زنند .


مرحوم دولابی



خانم محمدی
۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۰:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ماه رمضان ماه کلام ربّ و عبد است.


خدا در ماه مبارک رمضان با تو صحبت کرده و کلامش را بر پیغمبر فرو فرستاده


و پیغمبر هم قرآن رابه شماتحویل داده وگفته اینها حرف‌هایی است که خدا با شما زده ست. 


خدا در این خطاب‌هایی که در قرآن هست، مثل «یا أَیُّهَا النَّاس‏» و «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا»،


دارد حرف می‌زند و به من و تو خطاب می‌کند.


قرآن را نگاه کن؛از اول تا آخر او دارد با تو حرف می‌زند.خوب،تو نمی‌خواهی جوابش را بدهی؟


او در ماه مبارک رمضان با تو سخن گفته است، تو هم باید در همین ماه با او سخن بگویی.


آیت الله آقا مجتبی تهرانی


خانم محمدی
۲۴ تیر ۹۲ ، ۱۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
«اگر می‌خواهی صدقه بدهی، همین‌ طوری صدقه نده؛ زرنگ باش،

حواست جمع باشد، صدقه را از طرف امام رضا (ع) برای سلامتی آقا امام زمان (عج) بده! 

برای دو معصوم است؛ دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد، 

ممکن نیست خداوند این صدقه تو را رد کند، تو هم اینجا حق واسطه‌ گری‌ ات را میگیری.

 تو واسطه‌ ای و همین حق واسطه‌گری است که اجازه می‌دهد تو به مراحل خاص برسی.»

 آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی (ره)


خانم محمدی
۲۴ تیر ۹۲ ، ۰۹:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

حدیث قدسی:

نَادَیتُـمونِى فَلَـبَّیتکُم، سَـأَلتُمُونِـى فَاعطَیتُکُم،

بَارَزتُـمونى فَـأمهَلتُـکُم، 

تَرَکتُـمونِى فَرَعیتُکُم عَصَیتُمُونِى فَستَرتُکُم، 

فَإن رَجعْتُم إلى قِبلْتُکُم وَ إن أدبرتُم عَنّى انتَظرتُکُم


مرا خواندید شما را اجابت کردم، 

از من خواستید به شما عطا نمودم، 

با من به جنگ و مخالفت برخاستید شما را مهلت دادم،

مرا واگذاشتید شما را رعایت کردم، 

مرا معصیت کردید بر شما پوشاندم، 

اگر به من باز گردید شما را مى ‏پذیرم

و اگر از من روى بگردانید به انتظار شما خواهم بود.

محمد باقر
۲۳ تیر ۹۲ ، ۱۹:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

برادران یوسـف وقتـی می‌خواسـتند یوسف را به چـاه بیفکنند، 

یوسف لبـخندی زد.

یهودا پرسید: چـرا خندیدی؟ این جا که جای خـنده نیـست!

یوسـف گفت: روزی در فکر بودم چگونه کسـی می‌تواند

به من اظهار دشـمنی کند با این که برادران نیرومندی دارم! 

اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد،

تا بدانم که غیر از خدا تکیه گاهی نیست.

محمد باقر
۲۳ تیر ۹۲ ، ۱۹:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر