خدا در دستی ست که به یاری می گیری ،
در قلبی ست که شاد می کنی
در لبخندی ست که به لب مینشانی
خدا در عطر خوش نانی ست ، که به دیگری می دهی ،
درجشن و سروری ست که برای دیگران بپا می کنی ،
و آنجاست که عهد می بندی و عمل می کنی !
قرآن را بنوشید و جرعه جرعه سر بکشید؛
وقتی قرآن را می خوانید، [باید آیات آن را با لذّت] تناول کنید زیرا قرآن خوردنی است؛
[آیات] آن را مزمزه نکنید، با مزمزه کردن غذا معده آدم پر و شکمش سیر نمی شود
و آدم سیراب نمی شود. اگر در سفره غذا را مزمزه کنید ، آیا احساس سیری می کنید؟
آیا سیراب می شوید؟ گاهی بعضی ها در دوازده ماه سال یک آیه هم نمی خوانند...
بعضی وقت ها اصلاً قلب انسان می ایستد که خدایا تو صحبت می کنی؟
الله اکبر! الله اکبر! الله با من سخن می گوید!
آدم اصلاً متحیر می ماند که من در مقابل عظمت این قرآن چه کنم؟!
استاد فروغی
هر
چه می خواهی در این دنیا زندگی بکن! اما آخرش مرگ است.
آقا از این کوچه
نرو! بن بست است. این خیره سر می رود.
تاریک هم هست، پیشانی اش می خورد به دیوار.
این
دنیا هم کوچه ی بن بست است. آخرش پیشانی مان می خورد به سنگ لحد.
آن وقت
تازه پشیمان می شویم و می گوییم خدایا ما را به دنیا باز گردان، ما اشتباه
می کردیم.
دیگر عمل صالح انجام می دهیم. خطاب می رسد، «کلّا»"ساکت شو"
تو
برگردی به دنیا همان آدم اولی! تو خوب بشو نیستی.
می گویی من را برگردان
به دنیا، آدم خوبی می شوم؟!
این همه جنازه بردی، دوستانت را بردی دفن کردی،
می خواستی خیال کنی که خودت مرده ای.