یک قدم تا خدا

آخرین مطالب

۱۰۸ مطلب با موضوع «خدای رحمان» ثبت شده است

هر گاه دعایت مستجاب نشد
بنشین گــوشه ای
و یـــک دلِ ســیر گریـــه کن 
شایــد لازم بــاشد
در لابه لای گریه هایت بگویی
اللّهم-اغــفر-لــی-الـذّنــوب-التّـی-تحــبـس-الــدعاء

محمد باقر
۱۹ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 ایاز به علّت توجّه و علاقه شدید سلطان محمود به او به شدت مورد حسادت مقامات دربار بود .
یک بار نزد سلطان سعایت کردند که ایاز هر روز قبل از اینکه به دربار و به حضور سلطان بیاید به منزلی می رود و گویا از کسی دستور می گیرد و شب هم که از حضور سلطان مرخّص می شود سر راه به همان منزل می رود و گویا اخبار دربار را به آن شخص گزارش می دهد . 

سلطان دستور داد آن منزل را تفتیش کنند . 

مأموران وقتی وارد آن منزل شدند دیدند تنها یک اتاق خالی دارد که در آن اتاق یک پوستین شبانی به یک میخ آویزان است .

خبر را برای سلطان آوردند .
ایاز که به خدمت سلطان آمد سلطان قضیه را از او استفسار کرد .

محمد باقر
۱۷ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر


ﺣﻤﺪ ﻭ ﺳﭙﺎﺱ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﯼ است


ﮐﻪ ﻫﺮ ﺟﺎ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ


ﺍﻣﺎ ﻫﺮ ﺟﺎ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﻡ !



محمد باقر
۰۲ تیر ۹۳ ، ۱۲:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اگر یک کاسه خالی بر روی دریا بگذاری هیجان پیدا می‌کند، رقص پیدا می‌کند.


انسان هم همین‌طور است؛


هر قدر دستش خالی و تهی باشد،


اگر تکیه بر دریای الهی داشته باشد حیات پیدا می‌کند،


نشاط پیدا می‌کند، حرکت پیدا می‌کند.


این است که قرآن کریم می‌فرماید:


«و عَلَی اللهِ فَلیَتوکَّل المُؤمِنونَ»


یعنی مؤمنان بر خدا تکیه و توکّل می‌کنند.


چرا؟ چون اهل ایمان، ایمان دارند که دستشان خالی است


و ایمان دارند که خدا دریاست.


محمد باقر
۱۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

بارها و بارها قدمهایت را لمس کردم

 نفس هایت را حس کردم

فهمیدم چقدر به من نزدیکی

 ولی هر وقت خواستم گامی بردارم قدمم لرزید

 همیشه به این کلام فکر میکنم که فرمودی:

 اگر بنده من یک گام به سمت من بیاید من صد قدم به سمت او می‌روم؛

این کلامت مرا به فکری عمیق فرو می برد و

بیش از پیش شرمنده ات می شوم

که نتوانسته ام حتی قدمی بردارم.



محمد باقر
۱۰ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

گفت: "مردم" بیشترند یا "خدا"؟!

گفتم: "خدا" یکی است و "خلق" ، بسیار.

گفت: رضای "او" سریع تر حاصل می شود یا رضای "ناس"؟!

گفتم: "او" ، سریع الرضاست و دیگران ، بعید الرضا!

گفت: بیچاره و نادان کسی است که پی جلب رضای این همه مردم دیرراضی می رود

و رضای یکتای سریع الرضا را وا می نهد!

محمد باقر
۲۸ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خدای خوبی داریم . . .

آنقدر خوب که با هر مقدار بار سنگین گناه ،

اگر پشیمان شویم و توبه کنیم باز هم مهربانانه ما را می بخشد . . .

و آنقدر بخشنده است که باز فرصت جبران را در اختیارمان می گذارد . . .

آری خدای خوبی داریم ...

خدایی که مشتاقانه ما را می نگرد ،

با چنین خدای بخشنده و مهربانی ؛ 

ناامیدی از درگاهش معنایی ندارد . . .



خانم محمدی
۲۲ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 مادرم که متولد سوریه و شیعه مذهب است،


 و خیلی محبت امیرالمومنین در دلش بود و هست،


 اسمم را سلمان گذاشت. با این اسم بزرگ شدم


 در حالی که از اسمم متنفر بودم و احساس شرمندگی می کردم.


چون تبلیغات مسموم زیادی از شیعیان برایمشده بود.


و از اینکه مادرم هم شیعه است احساس بسیار بدی داشتم


 و برایم کسر شأن بود که مادرم شیعه است.




محمد باقر
۰۲ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

حدیث قدسی:

نَادَیتُـمونِى فَلَـبَّیتکُم، سَـأَلتُمُونِـى فَاعطَیتُکُم،

بَارَزتُـمونى فَـأمهَلتُـکُم، 

تَرَکتُـمونِى فَرَعیتُکُم عَصَیتُمُونِى فَستَرتُکُم، 

فَإن رَجعْتُم إلى قِبلْتُکُم وَ إن أدبرتُم عَنّى انتَظرتُکُم


مرا خواندید شما را اجابت کردم، 

از من خواستید به شما عطا نمودم، 

با من به جنگ و مخالفت برخاستید شما را مهلت دادم،

مرا واگذاشتید شما را رعایت کردم، 

مرا معصیت کردید بر شما پوشاندم، 

اگر به من باز گردید شما را مى ‏پذیرم

و اگر از من روى بگردانید به انتظار شما خواهم بود.

محمد باقر
۲۳ تیر ۹۲ ، ۱۹:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

برادران یوسـف وقتـی می‌خواسـتند یوسف را به چـاه بیفکنند، 

یوسف لبـخندی زد.

یهودا پرسید: چـرا خندیدی؟ این جا که جای خـنده نیـست!

یوسـف گفت: روزی در فکر بودم چگونه کسـی می‌تواند

به من اظهار دشـمنی کند با این که برادران نیرومندی دارم! 

اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد،

تا بدانم که غیر از خدا تکیه گاهی نیست.

محمد باقر
۲۳ تیر ۹۲ ، ۱۹:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر