نگاه بیجا، کلام بیجا و شنیدن بیجا
بذری است که در زمین دل می افتد و سبز می شود
آنگاه همه جا را می گیرد .
دیگر اشتغال به این ها وقتی برای اشتغال به خدا باقی نمی گذارد .
حتی در نماز هم فکر حاصل از این محسوسات مانع حضور می شود .
" استاد صبرآمیز "
نگاه بیجا، کلام بیجا و شنیدن بیجا
بذری است که در زمین دل می افتد و سبز می شود
آنگاه همه جا را می گیرد .
دیگر اشتغال به این ها وقتی برای اشتغال به خدا باقی نمی گذارد .
حتی در نماز هم فکر حاصل از این محسوسات مانع حضور می شود .
" استاد صبرآمیز "
در ایّام تحصیل در نجف اشرف شیخ و استادی داشتم که برای طلاّب با تقوا، مرجع بود.
از او سؤال کردم چه عملی را شما تجربه کرده اید که می تواند در حال سالک مؤثّر باشد؟
فرمود: در هر شبانه روز یک سجده طولانی بجای آورد
و در حال سجده بگوید : لاَ اِلَهَ اِلاَّ اَنتَ سُبحَانَکَ اِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِین ؛
در حال ذکر این چنین توجّه کند که پروردگارم منزّه از این است که بر من ظلمی روا داشته باشد،
بلکه خود من هستم که بر نفسم ستم کردم و او را در این مهالک قرار دادم.
" مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی "

پشیمانم که عمری طاعت نفس و هوا کردم
نمیپرسد کسی از من که نادانی چرا کردم
خدا پیوسته با من بود و در هر حال اما من
چرا رو از خدا گردانده رو بر ناخدا کردم
بدفع هر بلا باید طناب حق گرفت،اما
بلا گردان خود را ترک و خو با هر بلا کردم
بباید عاقل از بهر بلای خود کند کوشش
چه بی پروا بخود با دستهای خود جفا کردم
حیا از بهر من سرمایه ای جاوید بود اما
خدا را بندگی با چشمهائی بیحیا کردم
نکردم خوبی اما هر چه کردم با همه مردم
چو زاهد با لباس زهد با کید و ریا کردم
به اذعان خطای خود بود پیوسته گفتارم
خداوندا خطا کردم،خداوندا خطا کردم

اول : انجام غسل توبه و نماز توبه در روز یکشنبه این ماه
دوم : چله گرفتن از اول ماه تا عید قربان
سوم : دقت در مراقبت از نفس و اصلاح نقاط ضعف سلوک

« در اهمیت احسان به خلق همین بس، که خداوند فرموده است:


ما عظمتی نداریم، همین اندازه عظمت داریم که می ایستیم
بعد همین را در رکوع، نصفه می کنیم
و بعد به سجده و خاک بر می گردیم
« آیت الله بهجت (ره) »


خدای خوبی داریم . . .
آنقدر خوب که با هر مقدار بار سنگین گناه ،
اگر پشیمان شویم و توبه کنیم باز هم مهربانانه ما را می بخشد . . .
و آنقدر بخشنده است که باز فرصت جبران را در اختیارمان می گذارد . . .
آری خدای خوبی داریم ...
خدایی که مشتاقانه ما را می نگرد ،
با چنین خدای بخشنده و مهربانی ؛
ناامیدی از درگاهش معنایی ندارد . . .

آقا اجازه! خسته ام از این همه فریب،
از های و هوی مردم این شهر نا نجیب.
آقا اجازه! پنجره ها سنگ گشته اند،
دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب.
آقا اجازه! باز به من طعنه می زنند
عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب.
آقا اجازه! «گندم» و حوا بهانه بود،
آدم نمی شویم! بیا: ماجرای سیب!
باشد! سکوت می کنم اما خودت ببین..!
آقا اجازه! منتظرند اینهمه غریب....
