اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترس نداریم،
اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترس نداریم،
سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی
به چشم کاسه ی خون و به شال ماتم مـهـدی
سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش
به لحظه های پـر از حزن غرق درد و ملالش
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـب
بـه بــی نـهــایــت داغ دل شـکــستــه زیـنـب
سلام من به محرم به دست و مشک ابوالفضل
بـه نـا امیـدی سقـا بـه سـوز اشـک ابوالفضل
سلام من بـه محرم بـه زنگ مـحـمـل زیـنـب
بــه پـاره پـاره تــن بــی سـر مـقـابـل زیـنـب
سلام من به محـرم به شـور و حـال عیـانـش
سلام من به حسـیـن و به اشک سینه زنـانش

الهی، بسیار کسانی دعوی بندگی کرده اند و دم از ترک دنیا زده اند،
تا دنیا بدیشان روی آورد جز وی همه را پشت پا زده اند،
این بنده در معرض امتحان در نیامده شرمسار است؛
به حقّ خودت ثَبِّت قَلبِی عَلَی دِینِک.

اهل معنایی از قول آیت الله بهجت (رحمه الله) میفرمود:
در مجالس روضه که هستید،
وقتی برای شما چایی می آورند،
آن چایی را هم به نیت دفع اخلاق رذیله خود بنوشید . . . .
گفتم کلید قفل شهادت شکسته است!
یا اندر این زمانه، در باغ بسته است؟
خندید و گفت: ساده نباش ای قفس پرست!
در بسته نیست بال و پر ما شکسته است!


عیسی علیه السلام را پرسیدند که به چه نیرویی بر آب می روی؟
گفت: به ایمان و یقین.
گفتند: ما نیز ایمان و یقین داریم.
گفت: اگر دارید بر روی دریا بروید. قصد کردند که بروند، نتوانستند .
گفت: چه شد شما را.
گفتند: از موج می ترسیم.
گفت: صاحب یقین از خدای ترسد، از موج نترسد.
کسی که از خدای - تعالی- بترسد، امیدش هم به خدای - تعالی - باشد،
پیوسته بندگی نماید. چنین کسی صاحب یقین باشد.
صد میدان، ص41 و 42

مهرآفرینا!
سجاده ام را به سمت قبله نیاز می گشایم
تا ذره ذره وجودم را به معراج
نگاهت، پرواز دهم
می ایستم به قامت دربرابرت تاعظمتت راسپاس گویم
به رکوع می روم تا بزرگی ات را به یاد بیاورم
و به سجده می افتم تا بر بندگی ام مهر عشق بزنم…

چه شیب و نشیبی در توست
روح من...
گاه چنان بلندایی داری
که یک سر می رسی به اوج
و گاه حقارتی چنان...!
آن چنان که می ترسانیم از آن همه انسان نبودنم ...
چه تناقضی دارد این عروج و هبوط تو...
عروجی که قریب است به خدایت
و هبوطی که غریب است حتی برای خودت !
و او
خدای تو...
همیشه
چه بزرگوارانه همراهت است
در این مکرر پر تلاطم...
چه صبری دارد بر آشفتگی هایت
و چه بی صبر است بر بازگشتت...
چه رحمی دارد بر تو خداوندگار رحیمت
روح من...

به غیر از حافظیّت خدا ، به هیچ چیز نباید اعتماد داشت .
همه چیز در دست خداست ؛
در روایت است که لا حول و لا قوه الا بالله
یعنی هیچ روگردانی از گناهان نیست
مگر با حفظ و نگهداری خود خدا
و هیچ نیرویی بر طاعت و عبادت خدا نداریم
مگر به کمک و یاری خداوند.
" آیت الله بهجت "