پادشاهى در راه شکار در حالىکه وزیرش او را همراهى مىکرد، دیوانهاى را دید که سگى را پهلوى خود بسته و با او خوش و خرم نشسته.
به وزیرش گفت: بیا لختى با دیوانه دل خوش کنیم. وزیر گفت: اى پادشاه! این مرد از اطوارش پیداست دیوانه است، ممکن است به ساحت شاهى جسارت ورزد و این از شأن سلطنت به دور است!
شاه گفت: باکى نیست، نزدیک دیوانه شدند. شاه گفت: اى مرد! این سگ بهتر است یا تو؟
دیوانه جواب داد: این سگ هرگز از فرمان من بیرون نیست، پس شاه و گدا اگر از حضرت حق اطاعت کنند، از سگ بهترند، وگرنه سگ از هر دو آنها بهتر!