یک قدم تا خدا

آخرین مطالب

داستان های شگفت"

سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۱۹ ق.ظ

« زن و شوهری برای زیارت امام حسین (ع) ساکن کربلا می شوند.


روزی مرد وارد قصابی می شود و مقداری گوشت می خرد و به حرم امام حسین (ع می رود،


بعد از زیارت به خانه برگشته و گوشت را به همسرش می دهد و می گوید آبگوشتی درست کن.


ظهر که می شود همسرش به مرد می گوید گوشت نپخته است و مرد می گوید اشکالی ندارد


 صبر کن تا شب بپزد. شب که می روند سراغ گوشت می بینند گوشت اصلا نپخته است


و مرد قصاب را سرزنش می کنند که گوشت بی کیفیت به آنها داده است و می گذارند تا صبح بپزد.


 صبح بیدار شدند دیدند گوشت هنوز نپخته است. مرد ظرف غذا را می برد قصابی و می گذارد روی میز


و می گوید مرد حسابی ما زائر امام حسین (ع) هستیم بی انصافی است به ما گوشت بی کیفیت بدهی،


از دیروز صبح که گوشت را خریدم تا امروز صبح گوشت اصلا نپخته است.


 قصاب لبخندی زد و به او گفت وقتی گوشت را خریدی مستقیم رفتی داخل حرم امام حسین (ع) ؟


زائر گفت چطور ؟ بله رفتم.


قصاب گفت مگر نمی دانی گوشتی که وارد حرم امام حسین (ع) شود آتش به او کارساز نیست،


اگر می دانستم قصد زیارت داری به تو می گفتم. »


داستان های شگفت"-شهید آیت الله دستغیب


صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِلله ... صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِلله ... صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِلله


وَ عَلی جَدِّکَ وَ اَبیک وَ عَلی اُمِّکَ وَ اَخیک وَ عَلی ذُریَّتک 


وَ بَنیک وَ عَلی المُستَشهَدینَ فیک وَ رَحمَتُ اللهِ وَ بَرَکاتُه

۹۳/۰۷/۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
خانم محمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی