شرمنده ! امانتدار خوبی نبودم
جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۲، ۰۳:۴۵ ب.ظ
مانده بود چه بگوید.....حرفی برای گفتن نداشت از خجالت سرش را
پائین انداخته بود و اشک می ریخت چاره ای نبود...
دو دستی امانتی را تحویل داد و گفت:شرمنده ! امانتدار خوبی نبودم
پهلویش شکست......

پائین انداخته بود و اشک می ریخت چاره ای نبود...
دو دستی امانتی را تحویل داد و گفت:شرمنده ! امانتدار خوبی نبودم
پهلویش شکست......

۹۲/۰۱/۲۳