بداخلاقی و فشار قبر
سعد بن معاذ از اصحاب بزرگ پیامبر از اهل مدینه بود در جنگ احد و بدرو خندق....شرکت داشت او در جریان جنگ خندق مجروح شده بود و در بستر بیماری افتاده بود و پیامبر بار ها به عیادتش رفت و از او تجلیل کرد در لحظات اخر عمر پیامبر از او پرستاری می کرد و می فرمود))خدایا،سعد در راه تو جهاد کرد و پیامبرش را تصدیق نمود روح او را به خوبی بپذیر))صبح ان روزی که سعد از دنیا رفت جبرئیل بر پیامبرنازل شد وعرض کرد:ای رسول خدا چه کسی از امتهای از دنیا رفته است که فرشتگان اسمان، روح او را به یک دیگر مژده میدهند؟

پیامبر به مسجد امد و از و از وفات سعد اطلاع یافت ان حضرت پس از نماز صبح همراه مردم به خانه سعد امد در کناری نشست ناگاه دیدن ان حضرت زانوهای خود را جمع کرد علتش را پرسیدند؟فرمود:)) فرشتهای فرود امد و جا برای او نبود به او جا دادم))
هنگامی که تابوت را برداشتند رسول خدا شخصاَ جلوی تابوت را گرفته بود و می فرمود:سوگند و کسی که جانم در دست او است هفتاد هزار فرشته،جنازه او را تشییع می کردند))رسول خدا شخصاً جنازه سعد را منوط کرد و ان را تا قبرستان بقیع با سرو پای برهنه و بدون عبا حمل نمود و شخصاً داخل قبر شد و جنازه سعد را با کمک حاضران در میان قبر نهاد و روی قبر را با سنگ و خشت و خاک پوشاند.کار دفن تمام شد مادر سعد کنار قبر امد و گفت:هنیئاً لک الجنه،ای سعد بهست برتو گوارا باد رسول خدا به مادر سعد فرمود:ای مادر سعد چیزی را به تو جزم بر خدا حکم نکن فان سعد قد اصابته ضمه((اکنون فشار قبر سعد را گرفت)) حاضران پرسیدند دیدم که شما به گونهای با سعد رفتار کردی که با احدی چنین نکردی با سرو پایه برهنه جنازه او را حمل کردی ... نماز بر او خواندی به خاک سپردی و در عین حال فرمود: فشار قبر را دارد؟ چرا؟ پیامبر فرمود: اری فشار قبر به خاطره کج خلقی سعه با خانواده اش بود .