یک قدم تا خدا

آخرین مطالب

سه خطای عمر

شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ۱۰:۳۶ ق.ظ

ابن ابی الحدید آورده است:عمر شبها پاسبانی می کرد،شبی به هنگام گشت،صدای مرد و زنی از خانه ای به گوشش رسید،شکی در دلش افتاد از دیوار خانه بالا رفت و به درون خانه نگاه کرد زن و مردی را دید که در کنار هم نشسته و کاسه ی شرابی در جلو آنهاست عمر به مرد نهیب زد و گفت:ای دشمن خدا!آیا می پنداری  که تو بر خدا معصیت میکنی و او بر تو می پوشد؟

مرد گفت:ای خلیفه اگر من تنها یک گناه مرتکب شده ام تو مرتکب سه گناه شدی:

اول اینکه خداوند میفرمایند((و لا تجسسوا؛ تجسس نکنید))و تو تجسس کرده ای.

دوم اینکه میفرمایند((و اتو البیوت من ابوابها؛از درهای خانه ها وارد شوید)) و تو از دیوار بالا آمده ای.

سوم اینکه میفرمایند((فاذا دخلتم بیوتا فسلمو؛هر وقت اخل خانه ای شدید به اهل آن خانه سلام کنید)) و تو سلام نکردی.

عمر به همراهان خود گفت این مرد چه میگوید؟ که زیدبن ثابت و عبدالله بن ارقم به او گفتند:راست میگوید این عمل شما تجسس است.عمر چون این را شنید از خانه بیرو ن شد و او را به حال خود واگذاشت.*

۹۱/۰۸/۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد باقر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی