چه طولانی شده است این سه شنبههای سرگردان و جمعههای تکراری!
شاید اگر دلها، دست شوند و دستها، یکی شوند و تا ماه، تا خدا،
بال و پر بگشایند، آفتاب نگاهت از پشت ابرهای غفلت طلوع کند!
ما که سالیان سال است، چشمها را نذر آمدنت به پنجره فولاد
ضامن آهو دخیل بستهایم. کز کرده در ایوان طلایش، با بغض فروخورده
جمکرانی، غروبهای دلتنگ را حوالة فردا میکنیم و فرداها چشم به
راهیم تا اندوه سخت سالهای سردِ بی تو سپری شود.
![]()
شاید اگر دلها، دست شوند و دستها، یکی شوند و تا ماه، تا خدا،
بال و پر بگشایند، آفتاب نگاهت از پشت ابرهای غفلت طلوع کند!
ما که سالیان سال است، چشمها را نذر آمدنت به پنجره فولاد
ضامن آهو دخیل بستهایم. کز کرده در ایوان طلایش، با بغض فروخورده
جمکرانی، غروبهای دلتنگ را حوالة فردا میکنیم و فرداها چشم به
راهیم تا اندوه سخت سالهای سردِ بی تو سپری شود.