حجت الاسلام والمسلمین شیخ نورى مىگوید:
یکى از طلاب آذربایجان به من نقل کرد که: یک روز میرزاى تبریزى قدس سره را قبل از نماز صبح دیدم که به طرف حرم حرکت مىکنند و تنها هستند. خیلى این صحنه مرا تحت تأثیر قرار داد. تصمیم گرفتم چند روزى صبح ها با قدم زدن پشت سر مرحوم میرزاقدس سره وى را همراهى کنم.
روز سوم کنجکاو شدم که مرحوم میرزاقدس سره چه چیزى را با خود زمزمه مى کند. خودم را از پشت سر به میرزا قدس سره نزدیک کردم و شنیدم که کلماتى را به زبان آذرى زیر لب مى گویند. سعى کردم گوش بدهم چه مىگویند. ناگهان دیدم خطاب به امام زمانعلیه السلام کرده و با آن امام زمزمه مىکند و با صداى حزین مىگوید: اى مولا و مقتداى من! اى سرور و آقاى من! همان گونه که مرحوم علامه امینى قدس سره در مقابل ضریح حرم امیرالمؤمنین على بن ابىطالب علیه السلام مى ایستاد و خود را عبد و بنده مخلص و کوچک شما خطاب مى کرد، من هم خود را بنده ناچیز و فقیر مخلص و کوچک شما مىدانم. عنایتى کنید و توفیق دهید این مسئولیتى که بر دوش داریم را به نحو احسن انجام دهیم، اى امام زمان علیه السلام! عنایتى بنمایید. این شخص مىگوید: این کلمات مرحوم میرزا قدس سره سخت در من اثر گذاشت که چگونه نیمه شب پیر ولاء با امام زمان قدس سره زمزمه مى کند و با وجود مقام والا و احترامى که در حوزه، خود را ناچیز شمرده و با خشوع و خضوع طلب عنایت مىکند، یادش گرامى و راهش پر رهرو باشد.
برگرفته از کتاب درسهایی از استاد الفقهاء و المجتهدین میرزا جواد تبریزی (ره)