یک قدم تا خدا

آخرین مطالب

۹۳ مطلب با موضوع «ائمه اطهار«علیهم السلام»» ثبت شده است

از امام صادق علیه السلام درباره آیه "الذین هم علی صلاتهم دائمون" سوال کردند:

که چگونه آدمی می تواند دائم در نماز باشد ؟

آدمی کسب و کار و زندگی و خواب دارد ؛پس چگونه می تواند دائم در نماز باشد؟

امام علیه السلام در جواب فرمودند:

مراد کسانی است که در همه حال به یاد " او" هستند ،

پیوسته به یاد خداوند و وقف حق هستند ؛

حتی غذا که می خورند "عندالله" بنده اند ، چنین کسانی دائم در نمازند.


  g49z5x7jzbefjcig9i6.jpg

محمد باقر
۲۸ آبان ۹۱ ، ۱۰:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

وَ کان علىٌ اِذا حَضرَ وَقتُ الصلوةِ یَتَمَلمَلُ وَ یَتَزَلزَلُ فَیُقالُ لَهُ مَا لَکَ یَا اَمیرَ المُومِنین؟!

فَیَقولُ عَلیهِ السَلام: جَاء وَقتُ اَمانَةٍ عَرضَها اللهُ عَلَى السَمواتِ وَ الارضِ وَ الجِبالِ فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَها وَ اَشفَقنَ مِنها .

 هنگامى که وقت نماز فرا مى رسید امیر المؤمنین علیه السلام مضطرب شده تنش به لرزه مى‌افتاد

و وقتی می‌گفتند : چه شده است که چنین منقلب هستید؟

می فرمود : وقت امانتى فرا رسیده است که آسمانها و زمین و کوهها آن را بر نتافتند و زیر بار آن نرفتند.

 امیرمؤمنان علی (ع) هم مثل خیلی ها بعد از نماز یک نفس راحت می‌کشید اما آن کجا و این نفسی که بعضی از ما می‌کشند کجا !

حضرت علی (ع) از اینکه حق عبادت را بجا آورده و دیگران از اینکه از دست نماز راحت شدند ! کاش ما هم مثل علی (ع) می‌شدیم! 

محمد باقر
۲۸ آبان ۹۱ ، ۱۰:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تا باد به موی سرت افتاد دلم ریخت

تا اشک ز چشم ترت افتاد دلم ریخت


امروز میان تو و حُرّ ابن ریاحی


تا صحبتی از مادرت افتاد دلم ریخت


ای آینه ی خواهر خود تا که غبار ِ


این دشت به دور و برت افتاد دلم ریخت


امروز که یک مرتبه در موقع بازی


بر روی زمین دخترت افتاد دلم ریخت


درباره ی تنهایی و بی یاوری تو


تا زمزمه در لشگرت افتاد دلم ریخت


خورشید من امروز که این سایه ی شوم ِ


سرنیزه به روی سرت افتاد دلم ریخت




محمد باقر
۲۸ آبان ۹۱ ، ۰۹:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
امیرمؤ منان علیه السلام : سخت ترین کارها سه چیز است :
الف در همه حال به یاد خدا بودن .
ب دوستان را با مال یارى کردن .
ج حق به جانب دیگران دادن .
محمد باقر
۲۷ آبان ۹۱ ، ۱۰:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
هنگامی که حضرت موسی (ع ) از طرف خداوند، برای رفتن به سوی فرعون ،و دعوت او به خداپرستی ، ماءمور گردید،
 موسی علیه السلام (که احساس خطر می کرد) به فکر خانواده و بچه های خود افتاد، و به خدا عرض کرد:
پروردگارا چه کسی از خانواده و بچه های من ، سرپرستی می کند؟! خداوند به موسی (ع ) فرمان داد: عصای خود را بر سنگ بزن .
 موسی (ع ) عصایش را بر سنگ زد، آن سنگ شکست ، در درون آن ، سنگ دیگری نمایان شد،
 با عصای خود یک ضربه دیگر بر آن سنگ زد، آن نیز شکسته شد و در درونش سنگ دیگری پیدا گردید،
 موسی (ع ) ضربه دیگری با عصای خود بر سنگ سوم زد، و آن سنگ نیز شکسته شد،
 او در درون آن سنگ ، کرمی را دید که چیزی به دهان گرفته و آن را می خورد.
 پرده های حجاب از گوش موسی (ع ) به کنار رفت و شنید آن کرم می گوید:
 سبحان من یرانی و یسمع کلامی و یعرف مکانی و یذکرنی و لاینسانی . :
پاک و منزه است آن خداوندی که مرا می بیند، و سخن مرا می شنود، و به جایگاه من آگاه است ،
و بیاد من هست ، و مرا فراموش نمی کند.
به این ترتیب ، موسی (ع ) دریافت ، که خداوند عهده دار رزق و روزی بندگان است ، و با توکل بر او، کارها سامان می یابد.
محمد باقر
۲۵ آبان ۹۱ ، ۱۰:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
گروهی از شاگردان امام صادق (ع ) گرد شمع وجود آن حضرت ، حلقه زده بودند،
 امام دید یکی از دوستانش بنام عمربن مسلم در میان آنها نیست ،
 جویای حال او شد، عرض کردند: او مدتی است ترک تجارت کرده رو به عبادت آورده
 (و تنها در محل خلوتی مشغول عبادت شده است )
 امام فرمود: وای بر او، اما علم ان تارک الطلب لایستجاب له :
آیا نمی داند کسیکه تلاش برای کسب معاش را ترک کند، دعایش به استجاب نمی رسد. 
سپس فرمود: در عصر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) وقتی آیه 2 و 3 سوره طلاق نازل شد
 که ومن یتق اللّه یجعل له مخرجاً - و یرزقه من حیث لا یحتسب :
و هر کس از خدا بترسد و پرهیزکار باشد، خداوند راه نجاتی برای او می گشاید
 و او را از جائیکه گمان ندارد روزی می دهد.
گروهی درها را بر وی بستند و رو به عبادت آوردند و گفتند:
خداوند عهده دار روزی ما شده است وقتی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) از جریان آنها آگاه شد،  
شخصی را نزد آنها فرستاد که چرا مشغول چنین عبادتی شده اید،
پیامبر (صلی اللّه علیه و آله ) فرمود: کسی که چنین کند، دعایش ‍ مستجاب نمی شود،
بر شما باد به کوشش برای تحصیل معاش زندگی.
محمد باقر
۲۵ آبان ۹۱ ، ۱۰:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
حضرت امام محمد باقر (ع ) فرمودند:

یک روز مردی محضر مقدس آقا حضرت رسول (ص ) مشرف شد

 از وسوسه حدیث نفس و قرضی که برای او سنگین شده بود و از فقر و درویشی به آن حضرت شکایت کرد.  

حضرت رسول (ص ) به او فرمودند:

این ذکر را همیشه تکرار کن و بگو:

 تَوَکَّلْتُ عَلَی الْحَی الَّذی لایَمُوتُ وَ الْحَمْد ُلِلّهِ الَّذی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلْکِ

 وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِی مَنَ الذُّلِ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً. 

آن مرد رفت .

چند روزی نگذشته بود که دوباره خدمت حضرت آمد و گفت :

یا رسول اللّه ( عجب ذکری به من عنایت کردی ، دستت درد نکند)،

 خداوند متعال به برکت این ذکر، وسوسه را از من دور کرد وقرض مرا ادا نمود و مرا از درویشی و فقر نجات داد و توانگر فرمود.

محمد باقر
۲۵ آبان ۹۱ ، ۱۰:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
مردمی که به حج رفته بودند، در سرزمین مِنی جمع بودند، امام صادق علیه السلام و گروهی از یاران ، لحظه ای در نقطه ای نشسته از انگوری که در جلوشان بود، می خوردند. سائلی پیدا شد و کمک خواست . امام مقداری انگور برداشت و خواست به سائل بدهد. سائل قبول نکرد و گفت : به من پول بدهید امام گفت :خیر است ، پولی ندارم سائل ماءیوس شد و رفت .
سائل بعد از چند قدمی که رفت پشیمان شد و گفت : پس همان انگور را بدهید. امام فرمود: خیر است ، آن انگور را هم به او نداد.
طولی نکشید سائل دیگری پیدا شد و کمک خواست . امام برای او هم یک خوشه انگور برداشت و داد. سائل انگو را گرفت و گفت : سپاس خداوند عالمیان را که به من روزی رساند. امام با شنیدن این جمله او را امر به توقف داد و سپس هر دو مشت را پر از انگور کرد و به او داد. سائل برای بار دوم خدا را شکر کرد. امام باز هم به او گفت :بایست و نرو سپس به یکی از کسانش که آنجا بود رو کرد و فرمود:چقدر پول همراهت هست ؟ او جستجو کرد، در حدود بیست درهم بود، به امر امام به سائل داد. سائل برای سومین بار زبان به شکر پروردگار گشود و گفت : سپاس منحصرا برای خداست ، خدایا! منعم تویی و شریکی برای تو نیست . امام بعد از شنیدن این جمله ، جامه خویش را از تن کند و به سائل داد. در اینجا سائل لحن خود را عوض کرد و جمله ای تشکرآمیز نسبت به خود امام گفت . امام بعد از آن دیگر چیزی به او نداد و او رفت . یاران و اصحاب که در آنجا نشسته بودند گفتند: ما چنین استنباط کردیم که اگر سائل همچنان به شکر و سپاس خداوند ادامه می داد، باز هم امام به او کمک می کرد، ولی چون لحن خود را تغییر داد و از خود امام تمجید و سپاسگزاری کرد، دیگر کمک ادامه نیافت.
 
  s2ynhqpdwvhdb7nqezw4.jpg
محمد باقر
۲۳ آبان ۹۱ ، ۱۰:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
 مراقب اوقات نمازت باش و آن را در وقت مقرر خود به جا آور، به خاطر فراغت قبل از وقت نماز اقدام به اقامه آن نکن و همچنین به خاطر کاری که داری آن را به تاخیر نینداز برای نمازت اهمیتی خاص قائل شو و حساب جدایی، برای آن باز کن و هرگز نمازت را تابع چیزهای دیگر قرار نده، بلکه سعی کن همه چیز را تابع وپیرو نماز کنی زیرا مردی از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) از اوقات نماز پرسید حضرت چنین فرمود جبرئیل در هنگام زاول شمس که آفتاب مقابل حاجب و ابروی راست او بود نازل شد. سپس جبرئئل وقت نماز عصر آمد که در آن هنگام سایه هر چیز به قدر و اندازه ی خود آن چیز گردیده بود. سپس نماز مغرب را وقتی که خورشید غروب کرد به جا آورد. آنگاه نماز عشاء را هنگامی که حمره مغربیه زایل شد، خواند وبه جا آورد و سپس نماز صبح را هنگامی که تاریکی آخر شب بود و ستارگان مشبک بودند به جا آورد.

 
        05ofak655byqbtbjod59.jpg
محمد باقر
۲۲ آبان ۹۱ ، ۱۰:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز صبح را به جماعت خواندند اما دیدند آن روز، علی علیه السلام به مسجد نیامده است. حضرت، در خانه امیرمۆمنان رفتند و پرسیدند چرا او در نماز جماعت شرکت نکرده است؟!

 فاطمه زهرا سلام الله علیها گفت: علی دیشب تا صبح مناجات داشت و صبح از خستگی، نمازش را در منزل خواند.

حضرت فرمودند: به او بگویید به جای مناجات طولانی، مقداری بخوابد ولی نماز جماعت صبح را از دست ندهد.

آری، خوابی که مقدمه نماز جماعت باشد بهتر از مناجاتی است که حال جماعت را از بین ببرد.

محمد باقر
۲۱ آبان ۹۱ ، ۰۹:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر